اگرچه برخی خانواده از بیرون خوب به نظر می رسند اما پشت درهای بسته والدین ناکارآمدی وجود دارد که نتیجه شیوه تربیتی آنها چیزی جز تبدیل شدن کودک به بزرگسالی ناسالم، ناتوان و با مشکلات متعدد نیست.
1. بی اعتبار کردن احساسات کودک
گفتن "نگران نباش" با " گریه نکن" به کودک این پیام را می دهد که احساسات او بد یا اشتباه است. در حقیقت به کودک می آموزد که باید احساساتش را پنهان یا با آن مبارزه کند. چنین کودکی دربزرگسالی برای سرکوب احساسات خود ممکن است از روش های ناسالم استفاده کند.
2. تشویق کردن کودک تنها برای دستاوردهایش
وقتی والدین کودک را فقط به خاطر نمره عالی در امتحان یا کسب بیشترین امتیاز در بازی تحسین می کنند، به او می آموزند که دستاورهایش بیش از "تلاش کردن" مهم است. چنین کودکی در بزرگسالی یا از ترس شکست هیچگونه تلاشی برای رسیدن به خواسته هایش نمی کند یا از طریق نادرست (دروغگویی، تقلب و دزدی) سعی میکند برنده شود.
3. تحقق رویاها از طریق فرزندان
والدین هم زخمهای عاطفی التیام نیافتهای دارند و این موضوع گاهی موجب می شود آنها برای رفع سرخوردگی های خود با فشاربه فرزندان سعی کنند آرزوهای خود را محقق کنند. نادیده گرفتن علایق کودک نه تنها دربزرگسالی او را در تصمیم گیریهای مهم زندگی دچار تردید می کند بلکه موجب خشم نسبت به والدین هم می شود.
4. توقع بیش از حد از کودک
انتظار بیش از حد باعث می شود کودک احساس کند، هرگز نمی تواند رضایت والدین را کسب کند و در بزرگسالی این احساس را داشته باشد که "به اندازه کافی خوب نیست"؛ چراکه نتوانسته به آنچه شما گفته بودید دست پیدا کند.
5. استفاده از ترس برای دستیابی به تبعیت کودک
کتک زدن، تهدید کردن، خجالت زده کردن و حتی چشم غر رفتن با هدف اطاعت کودک از دستورات والدین نتیجه معکوس و منفی خواهد داشت. چنین کودکی بر اساس ترس تصمیم می گیرند نه بر اساس آنچه که واقعا فکر می کند درست است. این شیوه تربیت باعث می شود کودک بدون داشتن یک قطب نمای اخلاقی سالم، بالغ شود.
دکتر آسیه اناری، نائب رئیس انجمن روانشناسی بالینی کودک و نوجوان و مدیر مرکز مشاوره یاسان